گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوازدهم
عوامل موثر








خود زن
متأسفانه جمع کثیري از دختران و زنان امروز به جاي تلاش در جهت دستیابی به کرامت انسانی خود و مطرح کردن خود به عنوان
صفحه 7 از 37
یک انسان نه یک کالا، هر روز تلاششان این است تا کالا بودن خود را بهتر جلوه دهند و کالاي بهتري نسبت به دیگر فروشندگان
به بازار عرضه کنند. ” زن کالا شده ي اسیر امروز اگر روزنامه و مجله می خواند، نه به خاطر این است که از واقعیتهاي ملی و
مملکتی کشورش آگاه شود و یا براي زنان بیشمار محروم، قدمی بردارد. او تنها براي این مجله می خواند که بداند چگونه باید
فاسق گردد و یا چگونه باید گوشتهاي اضافی باسن و اطراف کمرش را آب کند و چگونه بدون آنکه خود تولید کننده باشد،
مصرف کند... زن تحصیلکرده ي امروزي براي اینکه بداند عشق مبتذلش سرانجامی خواهد داشت یا نه، به انواع جادوجنبل روي
آورده و براي پیداکردن راه حلی از این فالگیر به آن فالگیر می رود (متوسل می شود). سالن هاي پر از خانم هاي شیک پوش
متجدد امروزي، در خانه هایی که فال قهوه می گیرند، شاهد این ادعاي ما می باشد. زن اسیر تجدد براي صید شوهر، سفره ي
ابوالفضل نذر می کند... زن کالا شده با عرضه کردن تن و بدنش در معرض دید مردان هوسباز و با عوض کردن دوستان مردش به
مشابه ي عوض کردن لباسهایش، تنها افتخار می کند که امل نیست و بی بندوباري را دال بر تجدد و تمدن می داند“. 1 ویل
دورانت می نویسد:“ دختر امروز خود را با جسارت تمام از دست لباسهاي محترمانه اي که مانع از دست دادن حیاء و عفت بود
رهانیده است و دامنهاي کوتاه بر همه ي جهانیان به جز خیاطان نعمتی است و تنها عیبشان این است که قدرت تخیل مردان را
ضعیف تر می کنند: شاید اگر مردان قوه ي تخیل نداشته باشند، زنان نیز زیبا نباشند“ 20 خانم موراتا می گوید:“ لطف زن به
محجوبه بودن او است. اصولًا طبع هر انسانی طالب کشف تنوعهاست، وقتی زنان به شکل امروزي مکشوفه باشند چیزي براي جلب
توجه مردان باقی نمی گذارند، هر چیز با اهمیتی با چندین بار رویارویی اهمیت خود را از دست می دهد." 3 خانم پاملا آبوت در
کتاب“ جامعه شناسی زنان“ می نویسد: ” دختران نوجوان مصرف کنندگان اصلی نشریات رنگارنگی به شمار می آیند که مملو از
3- بهشت جوانان، 2- لذات فلسفه، ص 157 دستورهایی براي حفظ تناسب اندام و رفتار و 1.آزادي یا اسارت زن، ص 25 الی 27
ص 263 و 264 داستانهاي عاشقانه و اخبار مربوط به خواننده ها و هنرپیشه هاي محبوب است. وجه ممیزه ي این نشریات مقاله هاي
مربوظ به مُد و آرایش است. دختران نوجوان الگوهاي زندگی خود را از همین نشریات برمی گیرند“. 1 خانم دکتر سعداوي می
گوید:“ چه بسیار دخترانی که به سبب شوق دست یابی به نشانه هایی مقبول زیبایی و زنانگی، به اختلالات روانی دچار می شوند،
گمان و تصور چنین دخترانی آنست که زندگی و آینده ي آنها به اندازه بینی و یا خمیدگی مژه هاي آنان بستگی دارد، تا آنجا که
حتی یک میلی متر کوتاهی طول مژه نیز می تواند به یک مسأله ي جدي و بحرانی در زندگی تبدیل شود.“ دکتر اریک فروم چنین
مینویسد:“ چون انسان امروزي هم کالاست و هم فروشنده، لذا منزلت وي وابسته به شرایطی است که خارج از کنترل اوست. اگر“
موفق“ است با ارزش است وگرنه بی ارزش. در میزان بی ایمنی او که حاصل این جهت گیري (و نگرش) است نمی توان مبالغه
کرد. اگر کسی حس می کند که ارزشش بر مبناي کیفیتهاي انسانیتش نبوده، بلکه بر پایه موفقیتش در عرصه ي رقابت بازار با
- شرایط متغیر دائمی است حس احترام به خودش متزلزل شده و نیاز مداوم به تایید دیگران (هر کسی و ناکسی ) خواهد داشت.. 1
2- مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 110 اگر تحول بازار ماخذ ارزش شخص باشد حس شأن جامعه شناسی زنان، ص 103 و 104
و غرور از میان خواهد رفت“. 1 دکتر اینیاس لپ بیان میکند:“ در تعدادي از زنان، انتخاب شریک عشقی (کسی که نسبت به او
احساس دوست داشتن دارند) متاثر از انقلاب و شورش ناخودآگاه علیه حقارتهایشان به عنوان یک زن است... فقط یک زنی که
کاملاً با زنانگیش خود را وفق داده است، در موقعیت عشق ورزیدن (مورد دوست داشتن، واقع شدن) است“. 2 خانم دکتر کارن
هورناي می نویسد:“ هرکس وقت خود را با کارهاي بی ارزش می گذاراند، به نظر ما آدم عادي و متعادلی نیست و ما او را عصبی
می دانیم... پس اولین علامت عصبی بودن این است که شخص با آداب و رسوم جامعه ي خودش تطبیق نکند و سازگار نباشد (
گویا منظور دکتر از عصبانی بودن همان غیرمتعادل و نرمال بودن است ) فرهنگ هر اجتماعی مصر است به اینکه احساسات و
تمایلات و اخلاق و رفتار مردم آن جامعه را اخلاق و رفتاري عادي و طبیعی بداند“. 3 در نظر ایشان ”یکی از بارزترین و شایعترین
صفحه 8 از 37
تمایلات افراد عصبی زمان ما، حالت اتکایی و عطش محبت و احتیاج به تأیید و تصویب است... این حالت در شخص عصبی به
3- عصبانیهاي عصر ما، ص 17 الی 20 2-روانشناسی عشق ورزیدن،ص 70 شدت فوق العاده اي 1-انسان براي خویشتن، ص 87
میرسد که نه حد می شناسد و نه مورد و بیمورد می فهمد: یعنی براي جلب محبت، شخص به خصوصی مورد نظر او نیست، بلکه بی
اختیار احتیاج دارد به اینکه بدون استثناء مورد علاقه و توجه همه کس قرار گیرد: حتی توجه به این ندارد که، محبت اشخاص، یا
تصدیق و تایید دیگران فایده اي دارد یا نه. اغلب خود شخص عصبی از این عطش بیحد مصرطلبی باخبر نیست. فقط وقتی محبت و
توجه را در اطراف خود نیابد میفهمد که فوق العاده مضطرب و بیچاره شده است. نکته ي دیگر این است که اشخاص عصبی از
دیگران انتظار دارند که به خواستها و توقعاتشان هرقدر هم بیجا باشد ( و معمولًا هم بیجاست ) توجه کنند، ولی خودشان به خواسته
ها و احتیاجات دیگران توجهی ندارند. یکی دیگر از خصوصیات این افراد احساس نا ایمنی روحی و احساس کوچکی و بی کفایتی
است که همیشه در شخص عصبی وجود دارد و به صورتهاي گوناگون ممکن است ظاهر شود... این احساس ناچیزي ممکن است
گاهی به صورت ناله و غرغر یا غصه و خودخوري ظاهر شود... این نوع اشخاص براي جبران احساس ناچیزي خود، گاهی می
کوشند تا به وسیله ي خودنمایی یا کارهاي دیگري که در نظر جامعه مهم است خود را بزرگ جلوه دهند، تا در نظر خود و دیگران
1- عصبانیهاي عصر ما، ص 40 الی 42 در روانشناسی، در مبحث“ ناکامی و مکانیسم یک سر و گردن از غالب مردم بلندتر باشد“. 1
هاي دفاعی“ این نکته بیان می گردد که:“ هرگاه ناکامی هاي زندگی، احساس حقارت و ناتوانی فرد را مورد هجوم روانی قرار
دهد از ضمیر ناخود آگاه او شبکه اي پیچیده به جنبش در می آید تا به دفاع از هویت شخص بپردازد، این دستگاه درونی را
مکانیسم دفاعی می نامند. فرد براي دفع خطر احساس شده، از درون به تکاپو می افتد تا به کمک آن مکانیسم دفاعی موجودیت
خود را حفظ کند و شکستها و نگرانی ها و اضطراب هایش را بر طرف سازد یا ناچیز جلوه دهد. این اقدام مهمترین چاره جویی
براي سازگاري فرد با محیط خود و پوشاننده ي احساس حقارت و شکست است... فرد سعی میکند با آنچه دارد آن ضعف ها را
جبران کند و ضمیر رنجیده ي خود را از فشار و اندوه برهاند. این پدیده را در روانشناسی، جبران می نامند. آلفرد آدلر (روانشناسی
اتریشی) در بیان مثالی براي این پدیده می گفت: ناپلئون بناپارت به دنبال پیروزي می رفت تا ضعف جثه ي خود را فراموش کند“.
هنگامی که یک دختر یا زن خود را فراموش کند ( خود »: 1 خانم دکتر هلن برنر در کتاب“ می دانم که هستم“ این چنین می نویسد
درون یعنی آنچه که باید باشد ) سعی می کند اشکال کار را پیدا کند، سعی می کند خود را تثبیت کند و بهبود بخشد، تلاش می
کند بر اساس معیارها و انتظارات دیگران زندگی کند، خود را نادیده بگیرد و احساسات خود را انکارکند یا از آن فراتر رود ( اما
ممکن است 1- جلوه نمایی زنان و نگاه مردان، ص 24 موقتاً احساس خوبی بدست آورد و درآینده وضع از گذشته بدتر شود )
بسیاري از زنان سعی می کنند مطابق آنچه باید، باشند، نه آن گونه که واقعاً هستند، زندگی کنند“. 1 دکتر اوته ارهارت می
نویسد:“ براي اغلب زنان همین کافی است که ظاهر خود را طوري درست کنند که مطابق با محیط باشد. آنان بر این باور هستند که
هر چقدر زیباتر جلوه کنند مورد احترام و پذیرش بیشتري قرار می گیرند و هر چقدر قدرت سازش بیشتري با محیط داشته باشند در
برقراري ارتباط شانس بیشتري دارند. آنان اغلب از آنکه خود را با بیان، قدرت تفکر و فهم و شعور برتر خود، خود را به اثبات
برسانند، اجتناب می کنند“. او در ادامه می نویسد:“ زنان بیشتر تمایل دارند که موقعیت خود را با جامعه تطبیق دهند و حتی اگر از
این انطباق با جامعه و شرایط موجود احساس بدي داشته باشند، باز هم گرایش دارند که چنین رفتاري داشته باشند و اگر هم در این
مسیر با مشکلی روبرو شوند اشکال را در خود می بینند نه در قوانین و شرایط جامعه“. براستی دکتر ارهارت هم اعتقاد دارد که
ارزش یک دختر در به نمایش گذاشتن زیبایی خود نیست بلکه در فهم و شعور او است و چرا باید زن حکم آب را داشته باشد و
مثل آب در هر طرف و محیطی که قرار گیرد شکل همان طرف و محیط را به خود بگیرد. 1- کتاب می دانم که هستم، ص 63 و
69 جینا لمبروزو:“ این مردها می باشند که بیشتر موجب این رویه و رفتار هستند، چه به منظور قضاوت آنهاست که زن گاهی به
صفحه 9 از 37
راستی و پاکی و زمانی به فسق و فجور می گراید. هرچند این پیروي طبیعتاً به طور معصومانه در زن بروز می نماید ولی از آنجائیکه
اعتدال و میانه روي دراین روح پرشور به ندرت بافت می شود پیروي از اسلوب نیز به طور اغراق آمیزي در زن ظهور نموده و
1- روح زن، ص 74 سالی کلاین، فمینیست، در مورد انقلاب جنسی می گوید: ” در بالنتیجه به ضرر او و جامعه تمام می شود“. 1
حقیقت آن چه به دست آمد، آزادي زیاد زنان نبود، بلکه مشروعیت بخشیدن زیاد به بی بند و باري مردان بود....“ 1 هر مردي
براحتی یک لیوان آب خوردن و یا حتی از آن هم راحتر، اگر غیرت و شرافت انسانی خود را به هرزگی زن بفروشد، میتواند با هر
تعداد زن که بخواهد، رابطه داشته باشد و از کالاي آنها استفاده کند، بدون اینکه پایبند به هیچ قید و شرطی باشد. 1- فمینیسم در
2، ص 63 0 0 آمریکا تا سال 3
دیگر خواهی
عنصر مهم در این مسأله وجود انگیزه ي دیگر خواهی و به عبارتی وجود حس دوست داشتن دیگران است که طبیعت و دستگاه
خلقت براي بقاي نسل و حفظ کانون خانواده در وجود زن نهاده است و البته هر حسی و نیازي احتیاج به پاسخ دارد، اما چه
پاسخی، مهم است. آنکه این حس را در وجود زن قرار داده، پاسخ به آن را در وجود دیگري نهاده است؛ نوع زن داراي این حس
است و در اغلب موارد این نوع مرد است که پاسخ میدهد؛ اما آیا خلقت مشخص نکرده که زن و دختر باید چه مردي را دوست
داشته باشد؟ و آیا به مرد نگفته که باید زن را دوست داشته باشی؟ اینها سئوالاتی است که هر چند جوابهایشان واضح است اما در
جاي خود به آنها خواهیم پرداخت. اگر کسی که باید به نیازي پاسخ بگوید، نتواند و یا نخواهد به آن نیاز پاسخ بگوید، باید انتظار
این را داشته باشد که نیازمند براي رفع نیاز خود دست نیاز به سوي هر ناکسی دراز کند، البته در این میان نیازمندانی هستند که
براي حفظ ارزشهاي مقدس دیگري که دارند، سعی می کنند تا براي رفع نیازشان فقط از راه درست پاسخ بگیرند و تحت هیچی
شرایطی دست نیاز را به طرف هیچ ناکسی دراز نمیکنند. ویل دورانت می نویسد:“ اگر زن خود را براي دیگران می خواهد از
اینروست که این امر براي ماموریت خصوصی او لازم می باشد و همین ماموریت خصوصی اوست که بی آنکه خود بدان توجه و
التفات کند از راه انفعالاتی که طبیعت در نهاد او قرار داده است به صورت علاقه ي شدیدي نسبت به شخص معینی در او بروز و
ظهور کرده او را به دوست داشتن سوق می دهد.“ 1 خانم جینا لمبروزو در کتاب خود تحت عنوان“ روح زن“ می نویسد:“ زن دیگر
خواه است و یا به تعبیري بهتر و دقیق تر هستی خویش را براي وجود دیگران خواسته یعنی خوشیها، آرزوها و امیدهاي خود را بر
مدار هستی خویشتن قرار نداده بله آن را وابسته به کسی ساخته است که او را دوست دارد و میخواهد آنکس نیز او را دوست داشته
باشد، حال این شخص شوهر او، پدر او، فرزند او و یا دیگري باشد، فرق نمیکند“. 3 ایشان در ادامه چنین بیان میکنند:“ زن تحصیل
میکند، کار میکند، ورزش میکند، خیاطی میکند و... براي اینکه دیگران را شاد و مسرور گرداند و مورد توجه و محبت و تعلق
2. روح زن، ص 3 براي اینکه احساسات دیگران را به سبب خود و احساسات خود را خاطر آنها واقع شود. 1.لذات فلسفه، ص 9
دختران در کلاس » : نسبت به دیگران برانگیخته و تهییج نماید“. 1 خانم دکتر هلن برنر این میل را در دختران چنین توصیف میکند
سوم دبستان قابلیت هماهنگی با احساسات دوستان خود را پیدا می کنند و حتی در ابراز شباهت هایی که با آنها دارند، اغراق می
نمایند. آنها یاد می گیرند که بگویند: واقعاً می دانم چه حسی می کنی، من هم دقیقاً همین احساس را دارم! اما این فراگیري یک
وجه پنهان و تاریک هم دارد، همانطور که تعلق داشتن به گروه زنان داراي یک جنبه ي پنهانی و منفی است، چون به دختران یاد
می دهد با آنچه دیگران می اندیشند و میخواهند، در هم بیاموزند، آن را در خود جایگزین کرده و خویشتن را با آن هماهنگ
2 در کتاب.“ روح زن“ آمده است:“ ذوقِ پسند آمدن یا میل به .« سازند و آنچه را که خود فکر میکنند و می خواهند، تعدیل کنند
جلب دیگران بزرگترین و مهمترین محرك زندگانی زن محسوب می شود و براي تحقق این آرزوست که جمعی تحصیل کرده،
صفحه 10 از 37
گروهی با شنا از دریاها عبور کرده و دسته اي قهرمان هوانوردي می شوند... میل به جلب دیگران در زن براي هدف و مطلوبی
2- میدانم 1- همان، ص 12 و 13 است و آن تمرکز دادن این تمایلات در شخص معین است و همین منبع و منشأ دلبري زن است“. 3
که هستم، 3- روح زن، ص 31 این میل در زن بوسیله ي حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا و طرز
تکلم و... بروز می کند. 1 ” چه بسا زنان که اگر در زندگی خویش افرادي را نیابند تا به صحبت ها و خدمات آنها صادقانه و
صمیمانه پاسخ گویند، خود به خود توجه آنان به بیگانگانی جلب می شود که با ابراز علاقه ي دروغین آنها را در دام هوسهاي
زودگذر خویش گرفتار می سازند. علت عمده ي انحرافات جنسی در اغلب زنانی که معمولاً فاقد اصالت خانوادگی و تربیت
صحیح می باشند، علی رغم تصور برخی افراد سطحی نگر، تمایلات شهوانی و غریزي صرف نیست. بلکه علت اصلی، همان فقدان
محّب در زندگی است“. 2 خانم لمبروزو ایمان و عقده ي فوق العاده ي زن به اسلوب و روش روزانه (مُد) را علاقه ي مفرط زن به
قضاوت دیگران تعبیر می کند و بیان می دارد که:“ زن هر چه را که دیگران خوش پندارند خوب و پسندیده شمرده و تابع آن می
شود“. 3 وي در ادامه می نویسد:“ چه بسا زنهاي خانه دار و بچه دوست که براي پیروي از اسلوب روزانه و اقتضاي زمان پاك دامنی
و پارسایی خود را زیر پا نهاده و سعادت خویش را فداي بوالهوسی ساخته اند و چه بسا زنانیکه ادبیات و صنایع را براي پیروي از
4- همان، ص 73 3- روح زن، ص 73 2- مقدمه اي بر روانشناسی زن ص 84 1- همان، ص 29 اسلوب روزانه فراگرفته اند“. 4
امروزه از نظر روانشناسی ثابت شده، زنانی که براي جلب نظر مردان، خود را به آب و آتش زده و آسایش جسم و روح خویش را
فداي یک لحظه عنایت آنان می سازند، اصولًا افرادي بیمار بوده و اندرونی نا امن و پراضطراب دارند:“ میل به از خودگذشتگی در
برابر محبوب براي جلب محبت او گاه به اندازه اي شدت می یابد که شخص مهرطلب، خود را به ناخوشی می زند و یا آرزوي
بیمار شدن می کند، مثلًا یکی از بیماران زن وقتی فهمید که شخص مورد علاقه اش مشغول مطالعه ي مرض قند است آرزو می
کند که دچار مرض قند شود تا بدین وسیله مورد توجه محبوب خود واقع شود.“ 1 یکی از تئوري هایی که به بیان اساس شیء شدن
این خود زن نیست که می خواهد چنین باشد، بلکه برداشت او از جنس مخالف است که او را وامی دارد » : زن می پردازد می گوید
تا مطابق میل و خواسته هاي مرد قدم بردارد. چرا که اگر در جامعه اي تقاضا براي کالایی وجود نداشته باشد، آن کالا عرضه نمی
-2 گردد و این فضاي پذیرنده ي جامعه است که موجب عرضه ي کالاها می گردد“. 2 مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 116
آزادي یا اسارت زن، ص 49 دکتر موریس دوبس:“ دختر اغلب داراي صفت انفعالی و اطاعت می باشد و تلقین پذیري وي در برابر
1- تفاوتهاي فردي، ص 211 مهاتما نگاندي:“ مادام که در اجتماع وجود زن تنها براي تاثیرات محیط قابل ملاحظه می باشد“. 1
لذت بخشیدن به مرد مطرح است، همه ما به نام مرد باید از شرم و خجلت سر به زیر افکنیم، لذا من ترجیح می دهم که نسل انسانی
به تمامی نابود شود تا اینکه بماند و با تبدیل زن (ظریفترین مخلوق الهی) به یک وسیله ي عیاشی و شهوت رانی مرد، از هر حیوانی
پست تر گردد“ 1- مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 112 و 113 دکتر اریک فروم: جواب انسان عصر حاضر به سؤال من کیستم؟
این است:“ من فاقد هویتم، و نفس من صرفاً بازتاب انتظاراتی است که دیگران از من دارند، به عبارت دیگر، من هرچه شما
1- گریز از آزادي، ص 259 بخواهید هستم.“ 1
اجتماع و بالاخص مردان
اشاره
تو اول بگو با که همزیستی من آنوقت بگویم که تو کیستی در کنار عوامل مختلف که بر این مسئله تأثیر گذارند باید از پذیرش
مردم و به عبارتی اجتماع نام برد. زن به گونه اي رفتار کرده و در جامعه حضور پیدا کرده که اجتماع او را همانطور که خودش
صفحه 11 از 37
میخواهد، پذیرفته است. در نتیجه با توجه به پذیرش جامعه و عملکرد خود زن که همه ي وجودش را در زیبایی و به نمایش
گذاشتن اعضایش خلاصه کرده، از او انتظار میرود تا همچون یک تولید کننده براي کسب رضایت مشتریان خود هر روز بر ظرافت
و زیبایی کالایش بیفزاید و خود را به شکل تازه تر و بهتري از دیروز نمایش دهد و همین عامل است که باعث شده که ما هر روز
جمع کثیري از دختران و زنان را جلوي مغازه هاي لوازم آرایشی و بهداشتی و پوشاك ببینیم؛ کسانی که واقعاً از آنها بدبخت تر
کسی نیست؛ دغدغه و نگرانی هر شبشان این است که فردا خود را به چه شکلی درآورند؛ تمام زندگیشان در این خلاصه شده که
چگونه وجود خود را بهتر عرضه کنند. در هر حال همانطور که گفته شد یقیناً اگر روز اول اجتماع در مقابل این ناهنجاري از
ارزشهاي خود دفاع میکرد و به آن پاسخ مثبت نمیداد، کار به اینجا نمی کشید. دکتر الیوت ارونسون عواملی را که سبب هماهنگی
می شوند به این ترتیب نام میبرد: آیا اکثریت اتفاق نظر دارد یا نه؟ شخصیت فرد و اینکه چقدر از اعتماد به نفس برخوردار است؟
گروهی که اعمال فشار می کند را چه کسانی تشکیل می دهد افراد متخصص یا افراد دیگر؟ میزان مقبولیت فرد در گروه؟ (اگر از
مقبولیت کمتر برخوردار باشد هماهنگی بیشتري به خرج می دهد.) 1 ایشان در بررسی انواع پاسخ به نفوذ اجتماعی، یکی از این
پاسخها را همانند سازي می داند و بیان می دارد:“ در این پاسخ رفتار فرد ناشی از رضایت درونی نیست بلکه به این منظور است که
براي وي رابطه اي با شخص یا اشخاصی که مایل است خود را با آنها همانند سازد، ایجاد کند“ و پاسخ دیگر را متابعت می داند و
این اصطلاح به بهترین وجه رفتار فردي را توصیف می کند که به منظور کسب پاداش و یا اجتناب از تنبیه برانگیخته »: می نویسد
شده باشد، در این پاسخ نیز مانند همانند سازي رفتار فرد ناشی از رضایت درونی نیست ایشان بیان می کنند که با از میان برداشتن
2-همان، ص 33 اغلب چنان کالا شدن زن را 1-روانشناسی اجتماعی،ص 27 عامل پاداش و تنبیه آن پاسخ نیز متوقف می گردد“. 2
قبول نموده ایم که خود دائماً به تبلیغ تجاري براي فروشش توسل می جوییم و استفاده ي بازار تبلیغات از تن و بدن زن براي فروش
کالاهاي تجاري را امري طبیعی می پنداریم. 1 در بازار خرید و فروش و تجارت کالا، بدن زن را که نوید رابطه ي جنسی است
مطلوب جلوه می دهند و از آن براي فروش همه چیز از سیگار گرفته تا قطعات یدکی اتومبیل استفاده می کنند. 2 ... زیبایی و جمال
زن براي بسیاري از مردان وسیله سودجویی شده است. خطوط هواپیمایی براي پذیرایی مسافرینشان قیافه هاي جذاب و طناز می
طلبند تجار وکسبه به طور واضح می گویند که مهماندار و منشیشان باید تودل برو باشند و رسانه هاي گروهی همه و همه معیارهاي
منحط غربی را که به وضوح نظرشان، انحطاط اخلاقی و فحشاء فکري زن است، بکار می گیرند. و این حکایت سقوط بنیادهاي
می دانم که هستم“ آمده است:“ تقریباً همه ي زنان در خارج از » اخلاقی در زندگی زن، حکایت غم انگیز زمان ماست. 3 در کتاب
وجود خود زندگی می کنند، پیوسته جسم و احساسات و اندیشه هایشان را با معیارهاي بیرونی مورد قضاوت و ارزیابی قرار می
3 - همان، ص 2-جامعه شناسی زنان، ص 135 1-آزادي یا اسارت زن، ص 4 و 5 دهند و حتی خود را تهی و نیازمند می یابند“. 4
4- کتاب می دانم که هستم، ص 10 شاید بتوان گفت: پس از حرکت به سمت این رفتار که ما اسمش را بد حجابی 205 و 206
میگذاریم، محرك بعدي رفتار زنان و دختران در جامعه ي امروز به حرکت دوباره در آن مسیر، همین مسئله ي مقبولیت اجتماعی
این ضد ارزش است. به عبارتی جامعه و بالاخص عده اي از مردان این رفتار زن را با رفتار و عکس العملی که در برابر ایشان از
خود نشان میدهند، تایید کرده و این امر باعث شده که در نظر جنس مؤنث این تصویر بوجود آید که اگر مطابق میل مردان رفتار
نکند (که در نظر این عده از زنان مردان یعنی اجتماع بیرون از خود) مورد مقبولیت قرار نمیگرد و بلکه تنبیه هم میشود و این تنبیه به
صورت بی اعتنایی به او و طرد از اجتماع خود را نمایش می دهد. کانول می نویسد:“ عامل اصلی انحرافات اخلاقی و اجتماعی زن،
اعمال و رفتار ناهنجار و ضداخلاق مردان، در زندگی فردي و اجتماعی آنهاست“. 1 سقوط زن در مهلکه ي فساد تنها تقصیر زن
نیست، بلکه تقصیر غیرقابل بخشش مرد است، چنانکه ساموئل بلکول می گوید:“ معمولًا زن قبل از سقوط توسط مردان اغفال می
شود“. 2 جامعه تشکیل شده از مردان و زنان است و در این میان زن با داشتن احساس عمیق دیگر دوستی در این جامعه آن کاري را
صفحه 12 از 37
2 - همان، ص 161 احساسات انجام میدهد که دیگران دوست دارند. او میخواهد مخاطب 1-مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 160
دیگران قرار گیرد و به همین دلیل آنچه خود میخواهد نمیشود، بلکه چیزي می شود که دیگران میخواهند و می پسندند: اگر پسند
جامعه درست باشد که او راه درستی رفته و اگر نادرست باشد او در این تبعیت کورکورانه خود و شخصیت انسانی خود را به عنوان
کسی که اشرف مخلوقات است به چوب حراج میزند: چون از قوه ي عقل برخوردار است تا بیاندیشد و راه درست را پیدا کند: نه
اینکه چون دیگران کاري را دوست دارند و انجام میدهند او هم انجام دهد. وقتی جامعه و مردان اجتماع بخواهند زن اینگونه یا
آنگونه باشد زن همانطور می شود که آنها می خواهند. دکتر فروم بیان میکند:“... امروز به صورت ماشینهاي خودکار درآمده ایم و
در این پندار خوشیم که افرادي هستیم مستقل الاراده، این پندار فقط به کار این می خورد که ما را از نا ایمنی خود غافل نگاه دارد.
ولی اساس قضیه تغییر نمی کند و نفس فرد سست تر می شود و خویشتن را ناتوان و نا ایمن می کند. شخص در دنیایی زندگی
میکند که با وي هیچ گونه ارتباط حقیقی ندارد و هرکس و هرچیز در آن به صورت آلت درآمده و او خود حالت قطعه اي از
ماشین را یافته که به دست خود ساخته است. اندیشه ها و احساسات و اراداتش آنهاست که گمان می کند باید داشته باشد، غافل از
آنکه در این معامله نفس خود را که باید ایمنی وي بعنوان یک فرد آزاد براساس آن بنا شود از دست داده است“. وي در ادامه می
نویسد:“ از دست رفتن نفس در شخص شکی عمیق نسبت به هویت وي می آفریند و لزوم همرنگ شدن را افزایش می دهد“. 1
دکتر الکسیس کارل می نویسد:“ هر یک از افراد مردم خواه ناخواه تحت اخلاق اجتماع خود واقع می شوند. اگر از دوره ي
طفولیت سر و کارشان با جنایتکاران و نادانان باشد آنها هم جنایتکار و نادان بار می آیند“. 2 دکتر وندي شلیت معتقد اسست:“
بسیاري از دختران صرفاً به علت فرار از قضاوت منفی دیگران به چنین کاري دست می زنند زیرا در غیر این صورت، جامعه آنها را
زشت، غیرطبیعی و نابالغ قلمداد می نماید. در واقع آنان می خواهند مورد استهزاي دیگران قرار نگیرند“. 3 وقتی جامعه بعنوان
خریدار کالا اینچنین میخواهد: زنان به عنوان فروشندگان کالا آنچنان رفتار میکنند که خریدار میخواهد؛ تا آنجا که باید گفت:“
متاسفانه میل به زیباسازي و قشنگ بودن زنان به هیچوجه براي این نیست که زن می خواهد خود را زیبا ببیند، زیرا اکثر قریب به
1- گریز از آزادي، ص اتفاق زنان در خانه وقتی که تنها هستند، آرایش نمی کنند، بلکه براي خارج از خانه خود را می آرایند“. 4
4- آزادي یا اسارت زن، ص 47 3-فمینیسم در آمریکا تا سال 2003 ، ص 25 -2 انسان موجود ناشناخته، ص 33 258
1) خا نوا ده
اگر خانواده را جزء کوچک اجتماع بدانیم باید از محیط خانوادگی نیز بعنوان یکی از عوامل یاد کرد. وجود یک خلاء در خانواده
که می تواند در بیشتر مواقع، کمبود محبت باشد، شخص را براي گدایی محبت؛ محبتی که حق مسلم او است تا در خانواده از آن
بهره مند شود؛ به این سو و آن سو بکشاند و او مجبور شود براي پاسخ به نیاز خود دست تمنا به سمت هر ناکسی دراز کند. دکتر
اینیاس لپ، روانشناس، آنجا که از انتخاب بر مبناي عقده ها می گوید، می نویسد:“ الزا“ دختر صنعتگري ثروتمند بود که در
طفولیت و نوجوانی، دچار یک بدبختی استثنایی گردیده بود. هنوز طفلی بیش نبود که والدین او از هم جدا شدند و هر دو ازدواج
کردند. دختر کوچک گاه با پدر و گاه با مادرش زندگی می کرد. او نه با پدر و نه با مادرش احساس داشتن خانه اي را نمی
کرد... هنوز خیلی جوان بود که در جستجوي محبت برآمد همان محبتی که فقدان آن، او را آنقدر بیچاره کرده بود. گرچه خیلی
براي عشق حریص بود، ولی همیشه هم خیلی سریع از آن می برید و فرار می کرد و این عشقها یکی پس از دیگري او را مأیوس می
کرد. 1 ایشان بیان می دارند دختري که“ کولت“ نام داشت در دوران نوجوانی و بلوغ در میان استبداد پدر و برادر بزرگترش که
همیشه با او چون یکی دختر کوچولو رفتار می کردند، قرار داشت پس از رسیدن به جوانی براي زدودن تحقیري که پدر و برادرش
به او وارد آورده بودند دوستدار مردي گردید که بتواند بر او مسلط شود و از او نگهداري کند، مردي مریض و عاري از هرگونه
صفحه 13 از 37
جذابیت. او فکر می کرد هر مردي که به طرف او کشیده می شود ممکن است رفتاري همچون پدر و برادرش با او داشته باشد و به
همین جهت او دوستدار مردي شد که می دانست بر او به هر جهت تفوق دارد و مرد نیازمند حفاظت و کمک اوست. 2 هدف تأمین
دادن موارد ذکر شده نیست، بلکه آنچه ما در پی آن هستیم بیان یک واقعیت است که اگر کمی فکر کنید شما نیز متوجه خواهید
شد که بسیاري از رفتارهاي ابراز شده در اجتماع در اثر نوع فضاي حاکم بر محیط خانواده، به مرحله ي بروز می رسند. (همانطور
که جرم شناسی در مورد مجرمین می گوید). خانم دکتر هلن برنر بیان می کند:“که خانواده و به خصوص پدر و مادر در شکل
2- با تلخیص و اضافات، گیري شخصیت دختر تأثیر عمده اي دارد به 1-با تلخیص و اضافات، روانشناسی عشق ورزیدن، ص 66
همان، ص 64 الی 66 خصوص رابطه ي پدر و مادر با همدیگر و رابطه ي پدرو مادر با دخترشان در محیط خانوادگی از اهمیت
1- کتاب می دانم که هستم، ص 38 الی 42 زیادي برخوردار است“. 1
2) صدا و سیما
در اینجا باید از سینما و بازیگران آن و خوانندگان داخلی به عنوان یکی دیگر از عوامل نام برد. نویسنده ي کتاب“ آزادي یا
اسارت زن“ می نویسد:“ سینماها با نمایش تصویرهاي برهنه (و بد حجاب) از زن سبب هجوم مردها به گیشه هایشان می شوند و ما
هرگز فکر نکردیم که این تصاویر چه ضربه ي مهلکی بر روان دختران جوان وارد میکنند و چگونه زن را از هر گونه تفکر، تعقل و
شناخت و مسئولیت انسانی تهی میکند و به جاي سیماي انسانی زن، عروسکی بی فکر، پوچ و متکی به تنها هنرش که“ عشوه گري“
است می آفرینند“. 1 دکتر اریک فروم آنجا که از انواع منش ها و جهت گیریهاي غیربارور صحبت می کند، یکی از منش ها را
که این منش ره آورد عصر جدید است وي در ادامه بیان می دارد که در این جهت » : جهت گیري بازار میداند و بیان می کند
گیري شخص نیز مانند 1- آزادي یا اسارت زن، ص 4 و 5 کیف (کالاي کیف) باید در بازار شخصیت باب روز باشد، و براي این
منظور باید بداند که چه نوع شخصیت طالب و خواهان بیشتري دارد... مهمترین وسیله ي انتقال الگوي شخصیت مطلوب (در این
روش) به مردم عادي فیلم سینمایی سینما و ماهواره است. دختر جوان بهترین راه موفقیت را تقلید از سیما، آرایش مو و حرکات و
اطوار ستاره فیلم (خواننده، رقاص و...) می داند. ستارگان سینما (آنکه به هر وسیله اي برروي صفحه ي مانیتور دیده می شود)
مقدسین او هستند و به علت موفقیتی که دارند، تجسمی از هنجارهاي زندگی براي وي می باشند.“ سازنده ي فیلم و خواننده ي
یک نوار کاست به هر دلیلی که مهمترین آن می تواند فروش بیشتر و کسب مشتري و درآمد باشد از جنس مؤنث نه بعنوان انسان
بلکه به عنوان ابزار درآمد استفاده میکنند. در غیر اینصورت زن یا دختري که نقشش در فیلم از بازیگر مرد کمتر است چرا باید از
عکس او در شرایط بدحجابی و بزرگتر از عکس بازیگران مرد براي تبلیغ فیلم استفاده شود؟ زن و دختري که باید هیچ نقشی در
یک کلیپ خوانندگی نداشته باشند و ندارند، تازه اگر هم داشته باشند، خیلی ناچیز است: چرا باید از عکسش در شرایط بدحجابی
براي تبلیغ نوار کاست استفاده شود.
3) همانند سازي
همانطور که دکتر الیوت ارونسون یکی از انواع پاسخ به نفوذ اجتماعی را همانند سازي می داند، باید از این عامل نیز بعنوان یکی از
عوامل یاد کرد. دختر خود را در گروهی میبیند که رفتارهاي خاصی از خود با جنس مخالف نشان میدهند. او دو راه در پیش دارد،
یا باید طبق این عامل، خود را شبیه به گروه کند و یا از گروه خارج شود. اگر فرد از تربیت صحیح برخوردار باشد و هیچگونه
کمبود عاطفی نداشته باشد و جایگزینی براي گروه داشته باشد از آن خارج میشود، در غیر اینصورت مجبور است، خود را همانند
دیگر افراد گروه کند. او به تقلید از گروه، خود را تبدیل به کالا میکند، کالایی براي عرضه به بازار مردان. او چون از قدرت
صفحه 14 از 37
تشخیص خود استفاده نمیکند بنابراین به تقلید و متابعت روي می آورد او کاري را انجام میدهد که دیگران می پسندند. او براي
اینکه همچون دیگر اعضاي گروه از مقبولیت اجتماعی برخوردار شود آنطور رفتار می کند که اجتماع می خواهد چرا که از طرد
شدن بوسیله ي اجتماع می ترسد.
4) آزادي به معناي بی بند و باري
وجود آزادي بی حد و اندازه به عبارتی بی بند و باري در این زمینه یکی دیگر از عوامل این فاجعه ي انسانی است (همانطور که در
ادامه گفته خواهد شد، آزادي در این مفهوم مساوي با افسار گسیختگی است، چرا که آزادي واقعی یعنی هر کس در حدود قوانین
بتواند به راحتی به آنچه که میخواهد برسد و کاري را که دوست دارد انجام دهد) در این میان شاید کسانی منکر این افسار
گسیختگی و بی بندو باري شوند. اما اگر خوب نگریسته شود متوجه خواهیم شد که حداقل در این زمینه افسار گسیختگی به اندازه
ي کافی وجود دارد. اما آزادي که بسیار هوشمندانه خود را به مرحله ي فعلیت رسانیده است. در کشور ما به دلیل عرق مذهبی که
هنوز خوشبختانه وجود دارد اگر آزادي مورد نظر یک دفعه به آن تزریق می شد با آن برخورد میشد و در ابتداي راه از بین می
رفت، اما با تدبیر هوشمندانه کسانی که میخواستند کشور ما و جوان ما را عقب نگاه دارند، آنان که قصد فروش کالاي خود را
داشتند و... آزادي تدریجاً تزریق شد. ابتدا چادر به عنوان حجاب برتر به زیر کشیده شد؟ سپس انواع روسریهاي کامل و مقنعه،
جاي خود را به روسریهاي کوتاه و شال داد؛ و همین شال نیز در مراحل بعدي و در زمانهاي متفاوت قسمت کمتري از موها را می
پوشاند؛ مانتوي بلند جاي خود را به مانتوي کوتاه داد و مانتوهایی که حریم را حفظ میکرد و اندام را نشان نمیداد به مانتوهاي هاي
تنگ و بدن نما تبدیل شد و همین طور است، استفاده از لوازم آرایشی و نوع و درجه ي آرایش در زنان و دختران ما (که اگر
زمانی دختر بودن و زن بودن را از روي نوع و غلظت آرایش میتوانستیم تشخیص دهم، اما امروز دیگر تفاوتی بین دختر و زن از این
نظر نیست) و استفاده از دیگر وسایل مثل کیف و کفش. سیسرون خطیب شهیرروم باستان به نقل از افلاطون چنین می گوید:“ از
افسار گسیختگی بی اندازه که مردم آن را آزادي می نامند، ستمگران پدید می آیند، به همان آسانی که نهالی از ریشه میروید، این
گونه آزادي ملت را به زیر یوغ بندگی می برد“. 1 چندانکه امروز این آزادي ما را به زیر یوغ بندگی کشانده و همه، خواهی
نخواهی بنده ي این کلمه ي زیبا شده ایم. دکتر الکسیس کارل نیز می گوید: ( در یک منطقه اگر بتوانیم آزادي مطلق خود را با
1-مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص اطمینان خاطر اعمال کنیم در قسمت دیگر آزادي دیر یا زود براي ما فاجعه به بار می آورد“. 2
-2 همان، ص 238 و چه فاجعه اي بزرگتر از اینکه کرامت انسانی در حد حیوان پایین بیاید و او را حیوان مادي بنامیم، حیوانی 237
که کاري جز شهوترانی و شهوت پرستی ندارد. و چه زیبا گفته است دکتر الکسیس کارل، آنجا که در کتاب ” راه و رسم زندگی“
می نویسند:“ انسان بی بند و بار هرگز به عقابی که در فضاي بی کران آسمان در بلند پروازي باشد شبیه نیست بلکه بیشتر به سگی
می ماند که از مسکن خود فراري است و تصادف او را در میان هیاهوي اتومبیلها به هر طرف می کشاند. بلاشک مانند این سگ
می تواند به میل خود رفتار کند و به هر کجا که می خواهد برود ولی او گمگشته تر است زیرا نمی داند کجا برود و چگونه خود را
1- راه و رسم زندگی، ص 16 از خطراتی که در پیرامون دارد حفظ کند و به چه وسیله آن قدرت اخلاقی نیاکانش را بازیابد“. 1
اگر با این منکر و ناهنجاري مسلم برخورد نشود؛ اگر ما به دفاع از ارزشهاي خود اقدام نکنیم دیري نخواهد پایید که این ارزش تار
و مار شود. هر چیزي بر اثر تکرار عادت میشود و عادت گروهی که با آن برخورد نشود عرف میشود و کمی بعد این عرف، ارزش
و قانون میشود: اگر نسل امروز اقدام نکند زمینه آنچنان براي نسل فردا مهیا میشود و امر آنچنان جلوه گري میکند که گویا ناهنجار
و ضد ارزشی در کار نیست و گویا منکر دیروز معروف امروز شده که هر کس به آن عمل نکند اُمل و عقب مانده است.
5) دگرگون شدن ارزشها
صفحه 15 از 37
5) دگرگون شدن ارزشها
آنچه زمانی ارزش بوده است، امروز به ضد ارزش تبدیل شده آنچه دیروز از آن میترسیدم و نسبت به آن احساس حیاء و شرم
میکردیم، براي ما طبیعی شده و با جسارت تمام از آن یاد میکنیم. به گفته جولیان گري:“ آن چه زمانی باعث برانگیخته شدن
احساساتی از قبیل شرمندگی، خشم، اضطراب و تحریک شهوانی می شد، اکنون کاملًا عادي به نظر می رسد.“ 1 اگر زمانی دختر،
از اینکه تار مویش بیرون باشد؛ از اینکه قسمتی از اعضایش نمایان باشد؛ احساس شرم وحیاء میکرد، و پسر به دلیل وجود غیرت در
درونش ازاینکه به دنبال ناموس دیگران برود، احساس شرم میکرد و ناموس دیگران را مثل ناموس خود میدید. امروز دیگر نسبت به
این مسائل احساس شرمی وجود ندارد و با بی شرمی تمام از آنها با افتخار یاد میکنیم. پسر میدانست که: 1- فمینیسم در آمریکا تا
سال 2003 ، ص 30 چاه مکن بهرکسی اول خودت، دوم کسی معنایش چیست و آن را باور داشت چرا که این قانون طبیعت است،
قانونی که توسط بزرگان پیش بینی شده و از وجود آن خبر داده شده است. دکتر شلیت می گوید:“ گمان نمی کنم ما در دورانی
زندگی می کنیم که در آن شرم وجود ندارد. ما انسان هستیم و انسان ها همیشه از چیزي خجالت می کشند. فقط موضوع مناسب را
اشتباه گرفته ایم. از سیگار کشیدن خجالت می کشیم، اما از لباس هاي نازك دختران جوان خجالت نمی کشیم. در دانشکده باید از
نشان دادن اشتیاق به یادگیري خجالت بکشیم. مدیریت دانشگاه وقتی نوبت به دروس اصلی می رسد شرمنده می شود، اما از این
که لذت جنسی دو آتشه را به دانشجویان تلقین کند خشنود میگردد.“ 1 نویسنده به وارونگی ارزش ها در جامعه کنونی اشاره می
کند و می گوید:“ در گذشته اي نه چندان دور، دانشگاه ها از کسانی که مشتاق درس خواندن بودند، حمایت می نمودند و آنان را
در مبارزه با فشارهاي جنسی یاري می کردند. دانشجویان مجبور بودند مخفیانه رابطه جنسی برقرار کنند... اما اکنون تو هستی که
باید از بی بند و بار نبودن خود شرمنده باشی، تو هستی که باید تمایل خود را به پاك دامنی جنسی آن قدر محتاطانه نشان دهی که
گویا هرزگی می کنی.“ 1- فمینیسم در آمریکا تا سال 2003 ص 33 وي اضافه می کند:“ موضوعات شرمندگی آن قدر درهم و
برهم شده اند که اکنون عفت، تابو محسوب می گردد...“. 1 امروز ما با بی شرمی تمام دختر با حجاب، دختري که اقتدار ایران
اسلامی به وجود او بستگی دارد- چرا که دختر هرزه که کاري جز هرزه گی ندارد- را امل و عقب مانده می خوانیم. این دختران
محجبه و پایبند به اصول و ارزشهاي ملی- مذهبی هستند که میتوانند سرنوشت ایران اسلامی را با تربیت صحیح نسل آینده بسازند و
چه زیبا گفته است ناپلئون بنا پارت که": اگر می خواهید اندازه ي تمدن و پیشرفت ملتی را بدانید، به زنان آن ملت بنگرید“. اما، ما
امروز، این سرمایه هاي ملی- مذهبی را بی فرهنگ و غیر متمدن میخوانیم و دیگران را بافرهنگ و متجدد می نامیم؛ آري اگر تجدد
در نشان دادن زیبایی و اندام بدن و خود را به رایگان در اختیار مردان قرار دادن باشد، در اختیار مردانی که الحق و انصافاً باید در
مردانگی آنها نیز شک کرد؛ و به قول دکتر شریعتی اگر تجدد در ما تحت و اسافل اعضاء است، شما متجدد هستید. 1- همان، ص
33 و 34 در مقایسه زن با فرد کامل مرد در می یابیم که زنان برجسته کم یابند و اگر هم به ندرت دیده شوند، ستارگان درجه دوم
یعنی مردانی ناقص می باشند که البته در این مقایسه نتایج کاملاً صحیح می باشد چه در این صورت زن را مرد می پنداریم و
بلاشک مردان برجسته (در میان زنانی که مرد شده اند) نخواهیم یافت، اما عکس این قضیه نیز کاملًا صحیح و به جاست یعنی اگر
ما زن را فرد کامل محسوب داشته و مردان بزرگ و آنهایی را که از خود نامی گذاشته اند را با زنان مقایسه کنیم، در این صورت
نیز معتقد خواهیم شد که اینگونه مردان (مردانی که زن شده اند) نیز بسیار نادر هستند. در نتیجه بهتر آن است که هر فرد با صنف
1- با تلخیص و اضافات، روح زن، ص 156 و 157 دکتر خودش مقایسه گردد چرا که مأموریت آن دو (زن و مرد) متفاوت است. 1
اریک فروم می گوید:“ مفهوم آزادي زنان (در کشورهاي غربی) این نبود که زن در تکامل بخشیدن و گسترش قوا و خصوصیات
ناشناخته ي خود آزاد است. برعکس زن آزاد می باشد تا به صورت یک مرد بورژوا درآید، آزادي انسانی زن در حقیقت به معناي
هیچ کس در وضع موجود جهان » : 1- مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 35 دکتر رنه گنون آزادي او براي مرد بورژوا شدن بود.“ 1
صفحه 16 از 37
باختر غرب، دیگر خود را در مقامی که به حکم طبیعت ویژه ي خود، طبعاً زیبنده ي او است، نمی یابد. هدف تمدن متجدد عبارت
است از افزایش نیازمندیهاي تصنعی، این تمدن همیشه بیش از آنچه بتواند، ارضاء نماید، نیازمندي بوجود می آورد، زیرا وقتی
1- بحران دنیاي متجدد، ص 145 آدمی در این راه گام نهاده است، توقف دشوار می باشد“. 1
بورژوازي یا انقلاب صنعتی
دکتر علی شریعتی در کتاب“ انتظار عصر حاضر از زن مسلمان“ این چنین می نویسد:“ بعد از رنسانس و بعد از رشد بورژوازي و
انقلاب بورژوازي، فرهنگ بورژوازي که فرهنگ آزادي فردي است بر کلیسا پیروز شد... نتیجه اینکه همه ي قیدها و ارزشها و
حتی سنتهاي انحرافی یا سنتهاي انسانی و ارزشهاي مثبت و منفی به نام زن که مجموعاً به نام“ دین“ از آنها حمایت می شد، در برابر
رشد بورژوازي و فرهنگ بورژوازي فرو ریخت. فروید در بورژوازي جدید علیرغم همه ي اخلاقها، همه ي ارزشهاي انسانی و همه
ي جلوه هاي متعالی روح بشري، بسیج شد و اسمش را گذاشت واقعیت گرایی (رئالیسم) و این رئالیسم را از قول بورژوازي تعریف
نمیکند، از قول عالم فیلسوف، روانشناس و انسانشناس نقل میکند، همه ي اینها از اعضاي وابسته ي همین طبقه هستند. همه ي اینها
آدمی را در حد یک حیوان و حیوان اقتصادي خلاصه کرده اند. و این است که بورژوازي همه چیز را مسخ کرد، خودش جاي همه
ي مذهبها، همه ي مکتبها، همه ي فرهنگها و همه ي ارزشهاي انسانی یک مذهب ساخت، یک مکتب ساخت، یک معبد ساخت و
بود و « فروید » یک پیامبر براي انسانهاي مفلوك این قرن ساخت که همه باید قربانی او باشند و این پیغمبر بورژوازي اسمش
مذهبش جنسیت و معبدش فرویدیسم و نخستین قربانی اش که در کنار این معبد ذبح شد، ارزشهاي انسانی زن بود“. 1 ویل دورانت
نیز در کتاب خود تحت عنوان“ لذات فلسفه“، انقلاب صنعتی را موجب انحطاط اخلاقی زن میداند، وي می نویسد: (کسانی که نا
آگاه براي“ خانه براندازي“ توطئه کردند، کارخانه داران وطن دوست قرن نوزدهم انگلستان بودند... اولین قانونی که به زن حق
میداد پولی را که به دست می آورد براي خود نگه دارد قانون 1882 بود که توسط کارخانه داران مجلس عوام وضع شد تا بتوانند
زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند“. ایشان در ادامه بیان میدارند: به تبع تصویب این قانون توسط کارخانه داران مجلس عوام“
زن مغرورانه در کنار مرد ایستاد و مثل او کار کرد و فکر کرد و سخن گفت. بیشتر این آزادي از راه تقلید به دست آمد، زن عادت
نیک و بد این مرد از مد افتاده را یکی پس از دیگري یاد گرفت؛ مانند او سیگار کشید و مانند او شلوار پوشید و موي سرش را مثل
او اصلاح کرد... همانندي روزانه، مردان را زنانه و زنان را مردانه ساخت: پس از یک نسل لازم خواهد آمد که براي 1- انتظار
عصر حاضر از زن مسلمان، ص 9 الی 11 تمییز مرد از زن بر هر یک ورقه اي بچسبانند تا از پیشامدهاي ناگوار جلوگیري شود“. 1
در کتاب“ فاطمه، فاطمه است“آمده است:“ در جامعه اي که اصالت از آن“ تولید و مصرف“ و“ مصرف و تولید“ اقتصادي است و
تعقل نیز جز اقتصاد چیزي نمی فهمد، زن نه بعنوان موجودي خیال انگیز مخاطب احساسات پاك، معشوق عشقهاي بزرگ، مادر و
همدم و... بلکه به عنوان کالایی اقتصادي است که به میزان جاذبه ي جنسی اش خرید و فروش می شود“. 2 به طور قطع وابستگی
عرضه به تقاضا یکی از اصول مهم اقتصاد و بازار تجاري کالاها می باشد. در بازار عرضه و تفاضا ابتدا تولید کننده اقدام به تولید
کالا میکند و پس عرضه ي کالاي خود اگر کالا مورد استقبال خریدار که همان تقاضاکننده ي بعدي است، قرار گیرد، اقدام به
عرضه ي بیشتر کالاي خود خواهد کرد، البته در این حالت یعنی تقاضا براي عرضه ي کالاي مشخص سیاستهاي تجاري دیگري نیز
است که تجار از آنها استفاده میکنند که در ادامه اشاره خواهم کرد، اما در حالت اول زن تولید کننده ي کالایی است به نام
شخصیت انسانی خود، او خود را وارد بازار عرضه و تقاضا می کند؟ به عبارتی در این بازار، کالا، خود زن است؟ حال اگر در ابتدا
- مرد بعنوان خریدار این کالا یا همان تقاضا کننده از این کالا، با توجه به غیرت ناموسی و حس پاسداري از زن که در وجود 1
2- فاطمه فاطمه است، ص 72 او بوده و طبیعت و خلقت او را از این که به زن به عنوان یک کالا لذات فلسفه، ص 151 الی 153
صفحه 17 از 37
نگاه کند ممنوع کرده، از خرید کالاي زن خوداري میکرد، مسلم بدانید که زن عرضه ي این کالا را متوقف می کرد. اما متاسفانه
مرد خریدار کالاي زن شد، آن هم چه خریداري. در ادامه ي این چرخه ي خرید و فروش مرد به عنوان خریدار تقاضاي خرید کرد
و آن هم نه خرید کالا به یک صورت واحد چرا که از دیگر سیاستهاي بازار این است که تولید کننده در هر نوبت تولید، براي
جلب نظر خریدار به کالاي خود شکل و صورت بهتر و جدیدتري می دهد تا بتواند علاوه بر اینکه مشتریان قبلی خود را حفظ
میکند بر مشتریان خود نیز بیفزاید. زن نیز به پیروي از این سیاست بازار هر روز به خود شکل و قالب تازه تري داد تا در بازار رقابت
با دیگر کالاهاي زن از بازار خارج نشود، و چه بازاري است این بازار عرضه و تقاضا، بازاري که مرد به آسانی، آنچه را که می
بایست با پیمودن و طی کردن مراحل بسیار و پس از دادن تعهدات سنگین بدست می آورد و تازه دیگر کالا نبود تا پس از استفاده
دور انداخته شود چرا که او شریک زندگی بود؛ بدست می آورد. در این بازار مثل همه ي بازارها این خریدار است که ارزش کالا
را مشخص میکند: چرا که کالا به نفسه فقط یک شی است که اگر خریدار نداشته باشد باید به سطل زباله انداخته شود؛ در نتیجه
عرضه کننده همانطور که گفته شد مجبور است تا هر روز ظاهر کالاي خود را با رنگ و شکل تازه ارائه دهد، آنچه که امروز در
بین دختران و زنان ما عیان است من کدامین درد را فریاد بزنم دردي که عیان است و همه صدایش را میشنوند اما خود را به کري
زده اند. فقط میتوان شخص خواب را بیدار کرد نه آنکه خود را به خواب زده است. ” زن به دلیل جهل و بی خبري یا غفلت از
ارزشهاي عظیم پنهان در شخصیت آسمانی خود، آلت دست سرمایه داري زالو صفت، یا صاحب کارخانه هاي مختلف تولیدي واقع
شده و از جاذبه هاي جنسی او براي تبلیغ کالاي تجاري و تحمیل و آموزش فرهنگ مصرفی و مصرف گرائی استفاده شود... هر
کالائی که عکس زن زیباتري بر آن نصب شده باشد نشانه مرغوبیت آن تلقی می شود و بدین صورت زن صرفاً عروسکی شده که
هرروز به رنگی تازه درمی آید و بگونه اي خویش را تزیین می کند، عروسکی که حتی براي قشنگ تر شدن دماغ پهن خود
هزاران دلار (تومان) خرج می کند تا با جراحی پلاستیک بتواند بر زیبایی خود، یا در واقع جلب نظر مشتریانش بیفزاید.“ 1 دکتر
اریش (اریک) فروم در کتاب“،گریز از آزادي“ خود آنجا که از تأثیرات نظام سرمایه داري در عصر حاضر (بالاخص در جوامع
این کیفیت غریب افتادگی یا بیگانگی منحصر به اقتصادیات نیست، بلکه در روابط شخص » : غربی) سخن می گوید بیان می دارد
نیز رسوخ کرده است. روابط موجود، روابط میان آدمیان نیست، روابط بین اشیاء است... آدمی فقط کالا نمی فروشد، بلکه خودش
را نیز می فروشد و خویشتن را کالا احساس می کند... بدین ترتیب، مشاهده 1- مقدمه اي بر روانشناسی زن، ص 111 و 112 می
کنیم که اعتماد به نفس یا“ احساس وجود“ فقط نشانه ي آن است که دیگران درباره ي انسان چه می اندیشند“. 1 در مقدمه ي
کتاب“ جایگاه زن در اندیشه امام خمینی (ره)“ آمده است:“ کرامت و شخصیت واقعی زن در مسلخ فلسفه مادي غرب قربانی شده
این دو معبود و مقصود انسان غربی را فراهم آورد. بدینسان در تمدن غرب زن تا حد زیادي یا در خدمت تبلیغ و « اقتصاد و لذت » تا
1- گریز از آزادي، ص 134 فروش کالاست یا در خدمت تبلیغ و فروش خود و در هر حال او متاعی است در خدمت نظام سلطه“. 2
-2 جایگاه زن در اندیشه امام خمینی (ره)، ص 10 و 11 ویل دورانت:“ ما در میان جنگها و ماشینها چنان غرق شده ایم که از درك
این حقیقت بی خبر مانده ایم که در زندگی واقعیت اساسی صنعت و سیاست نیست بلکه مناسبات انسانی و همکاري زن و شوهر و
پدر و مادر و فرزند است. همه زندگی به دور عشق زن و مرد و عشق فرزند می چرخد. قصه ي آن دختر انقلابی را که معشوقش در
انقلاب دسامبر 1917 در مسکو کشته شده بود به یاد آر. در مراسم تشییع که به“ آیین سرخ“ به عمل می آمد، دختر خود را به گور
معشوق انداخت و برروي تابوت او دراز کشیده فریاد زد:“ مرا نیز خاك کنید؛ پس از مرگ او انقلاب چه به درد من می خورد“
خانواده بزرگتر از حکومت و دولت است و فداکاري و نومیدي عمیقتر از پیکار اقتصادي در دل می نشیند و خوشبختی در دارایی و
1- لذات فلسفه، ص 163 دکتر وندي شلیت به نقل از مري پایفر، مقام و قدرت نیست بلکه در دلبري و دلدادگی است“. 1
روانشناس، که صدها داستان از رفتارهاي نابهنجار دختران نوجوانی که به او مراجعه می کنند، شنیده است، می نویسد:“ اکنون
صفحه 18 از 37
دختران نسبت به سی سال پیش که من یک دختر بودم و حتی نسبت به ده سال پیش با مشکلات بیشتري روبه رو هستند، امروزه
دختران بسیار بیشتر تحت ستم قرار دارند. آنان در فرهنگی بسیار خطرناك تر، که تحت سیطره ي رسانه ها و روابط جنسی قرار
دارد، پا به سن می گذارند... و در حالی که زندگی پرخطرتري را سپري می نمایند، از حفاظت کمتري برخوردار می گر د ند“. 1
20 ، ص 18 خانم دکتر جینا لمبروزو می گوید:“ براي موجودي که از حب ذات خود دفاع نکند -1 فمینیسم در آمریکا تا سال 03
1- روح زن، ص 1 شیرین ترین زندگانی ها تلخ و ناگوار خواهد شد“. 1
چه باید کرد؟